تربيت ديني در عصر مدرن


 

نويسنده : اسماعيل اخلاقي




 

مقدمه:
 

انسان موجودي است خلاق و پويا كه طبعاً به دنبال موقعيت و بالندگي در زندگي خويش است، از اين رو براي شكوفا نمودن استعدادها و رسيدن به آرمانهاي خود از هيچ كوششي فروگذار نبوده و سعي ميكند كه از توانمنديهاي خود به بهترين وجه استفاده كند تا به سر منزل مقصود برسد.
بررسي اهداف تعليم و تربيت اسلامي نشان مي دهد كه مهمترين نيازهاي هر جامعه الهي، تربيت افراد متديني است كه با اتكا به نيروي ايمان، اراده، تعقل و منطقي بينديشند و به جاي وابستگي استفاده از دستاوردهاي اقتصادي و فرهنگي ديگران خود مولد دانش و فناوري براي زندگي مستقل در عصر ايمان باشند.
تمام موفقيتهاي مادي و معنوي انسان در گرو انديشه هاي ديني بارور، پويا و مؤثر است و همه افراد از ويژگي هاي مختلفي برخوردار هستند كه باعث ميشود آنان بتوانند مهارتهاي خود را در راه جديد به كار اندازد، بنابراين در عصر گسترش روزافزون اطلاعات و ارتباطات مسئله اي كه پيش از هر چيزي توجه اولياء و مربيان را به خود مشغول نموده است، چگونگي تربيتي ديني و پرورش نيروي نوآوري و شكوفايي انسانها به ويژه نسل جوان است كه به عنوان يك نياز عالي و معنوي بشريت در تمام ابعاد زند گي آينده آنان مطرح است.
با عنايت به اين كه زندگي بشر در اين دنيا فرازها و فرودهاي فراواني دارد هر جامعه پيشرفته اي بدون تعليم و تربيت قادر به حل مشكلات و رفع موانع نميباشد و تنها در سايه آموزه هاي ديني و با استفاده از قرآن كريم و روايات معصومان(علیهم السلام) ميتواند به شكوفايي برسد. تحقيقات نشان مي دهد كه اگر افراد جامعه اي تنها به خود متكي باشد و از انديشه هاي ديني بهره نگيرد، در ميدان نوآوري و شكوفايي با شكست مواجه ميشوند.
مكتب حيات بخش اسلام بهترين نوآوري را در شيوه ها و روشهاي تربيتي براي پيروان خود ارائه داده است كه كشف و استفاده آنها ره توشه بزرگي براي پيروان اين مكتب به شمار مي آيد و از نظر الگويي چنين شيوه ها روشهايي را ميتوان در قرآن كريم و نيز در زندگي عملي و رفتار و گفتار پيشوايان ديني و مربيان بزرگ بشريت جستجو كرد چون روش معصومان برگرفته از مكتب توحيد و آموزه هاي ديني است و پيروي ازكاملترين رهنمودهاي تربيتي را به همراه دارد.
ما در اين نوشتار به نقش تربيتي آموزه هاي ديني و تربيتي به معناي عام در عصر مدرن ميپردازيم.

مفهوم شناسي دين و تربيت
 

1. مفهوم دين
 

دين در زبان فارسي به معناي كيش، آيين و طريقت آمده است(1)و در زبان عربي نيز اين واژه به معناي اطاعت،انقياد و آيين و شريعت آمده است.( 2) و در اصطلاح دين عبارت است از مجموعه گزاره هاي معتبر به جا مانده از مرجع يا مراجع فوق سوال دين اين گزاره ها ميتوانند در يك متن مشخص مكتوب باشند (قرآن، تورات و انجيل) و يا به صورت شفاهي از طريق معتبر نقل شده باشند به هر حال دين در اصل بر همين مجموعه گزاره هاي خاص منطبق است و براي اشخاص معتقد به آن به صورت مجموعه اعتقادات احساسات و اعمال خاص تحقق مييابد. (3)

2. مفهوم تربيت
 

تربيت از ماده «ربو» يا «ربب» در لغت به معناي افزودن و رشد نمو كردن آمده است. و در اصطلاح تربيت عبارت است از هر گونه فعاليتي كه معلمان، والدين يا هر شخص به منظور اثر گذاري بر شناخت، نگرش، اخلاق و رفتار فردي ديگر بر اساس اهداف از پيش معين انجام مي دهد.
البته اين واژه بيشتر در خصوص كودكان به كار مي رود كه پرورش و هدايت است اخلاق و رفتار فرزندان را تا به مرحله بلوغ در بر ميگيرد، در زبان فارسي واژه تربيت به معناي پروردن، ادب و اخلاق را به كسي آموختن و پروردن كودك تا هنگام بالغ شدن به كار رفته است واژه تركيبي آن «تعليم و تربيت نيز به معناي آموزش و پرورش آمده است.)( 4)

3. تربيت ديني
 

با توجه به تعريفي كه از دين و تربيت ارائه كرديم تربيت ديني عبارت است از مجموعه اعمال عمدي و هدفدار، به منظور آموزش گزاره هاي معتبر يك دين به افراد ديگر به نحوي كه آن افراد در عمل و نظر به آن آموزه ها متعهد و پايبند گردند.
بنابراين، تربيت ديني منحصر به مسجد، كليسا يا مدرسه علميه نميشود،بلكه در هر جاي ممكن است تلاش هدفدار به منظور آموزش معارف ديني صورت گيرد، خواه مسجد باشد يا خيابان يا منزل يا هر جاي ديگر.

ابعاد تكامل از نگاه دين
 

در آموزه هاي ديني پيشرفت و تغييرات تنها در حوزه مسائل مادي و طبيعت خلاصه نميشود بلكه در كنار پديده هاي مادي و طبيعي كه با حس ظاهري ديده ميشوند پديده هاي ماورائي و غير مادي نيز وجود دارند كه بذل توجه به آنها به زندگي معناي ويژه ميبخشد و جهان مدرن كه به انسان از يك بعد يعني بعد مادي تجربي مينگرد نميتواند به دستاوردهاي خود بدون استثناء مشروعيت بخشد و اين طور فكر كند كه هرچه در قالب حس و تجربه در آيد درست و غير از آن را نادرست بداند ولي فرهنگ ديني علومي را ميپذيرد كه علاوه بر رفع نيازهاي انساني از مشروعيت اخلاقي و تربيتي نيز برخوردار باشد و به هويت انساني و باورهاي وي آسيب نرساند . پس اسلام چيزي را كه اسلام تمدن مي داند و آن را راهگشاي معضلات انساني به حساب مي آورد كه به دو بعد نيازهاي انساني توجه داشته باشد: «ما بايد هم در مورد طبيعت و هم در مورد ماوراي طبيعت فكر و گفت و گو كنيم ما (مسلم آنان) بايد پيشرفت كنيم، اما پيشرفت و تصرف و تسلط بر طبيعت، هدف اصلي نيست. هم تفكر در جهان و هم تصرف در جهان لااقل تاجايي كه به مسلم آنان مربوط مي شود مفاهيم مدرني نيستند، بلكه مفاهيم ريشه دار اسلامي اند ،اما به مشابه غايت نيستند بلكه به عنوان وسيله حتما لازم اند،مادونوع پيشرفت داريم يك پيشرفت كه مبناي آن توحيد الهي است و نظريه دوم براساس مادهگرايي اصالت دنيا و سكولاريسم بنا نهاده شده است).( 5)
وقتي مفهوم و جهت زندگي دگرگون شد، پيشرفت و تمدن مبتني بر انكار ابديت و آخرت و ماوراء طبيعت خواهد شد و در اين نوع باور و گرايش ارزشها بر پايه ماديات بنا گذاشته ميشود و در دنياي پيشرفته و مدرن انواع و اقسام نابسامانيها و ناهنجاريهاي اخلاقي و تربيتي پديد مي آيد كه اغلب ناشي از بي اعتنايي به ماوراي طبيعت و ناديده گرفتن آخرت و دنياي واپسين بوده است: «اگر انسانيت انسان و رشد وتعالي او ديده نشود و فقط منافع ملموس او مدنظر قرار گيرد، نتيجه اش اين ميشود كه امروز بعد از دو قرن اعتقاد تشديد شده غلط و يك بعدي به پيشرفت و بي توجه به ابعاد ديگر به بي اعتقادي به پيشرفت و پسرفت و اصلا به همه چيز رسيده ايم و به دوره نهيليزم و پوچ پنداري به همه چيز.( 6)
در دنياي مدرن زندگي همراه با تحول است
تغييرات عميق و بسيار سريع فرهنگي و اجتماعي زندگي در دنياي مدرن بسياري از جوامع انساني را در رويا رويي با مسائل و مشكلات جديد زندگي دچار مشكل كرده است بطوري كه اكثر انسانها فاقد توانايي و مهارتهاي لازم در مقابله با چالشهاي زندگي اند. در نتيجه «آمار بالاي خودكشي افسردگي، طلاق، اختلالات رواني، اعتياد، قتل و در كنار آن مهمترين عوامل مرگ و مير يعني بيماريهاي قلبي عروقي، سوانح و حوادث گوياي اين امر است كه زندگي در پستي دشوار تبديل شده است .
پيچيدگي روابط و مناسبات انساني، نفوذ و گسترش وسايل ارتباط جمعي، تنوع در مصارف زيستي و فرهنگي به همراه افزايش جمعيت و مطالبات آزاد و از همه مهمتر تغييرات ايده الها و آرمانهاي بشر امروزي، زيستن را از وضعيت همگون و ساده به وضعيت ناهمگون، پيچيده و نامعين تبديل كرده است و بر در هم تنيدگي زندگي جديد با لايه هاي عميق و دروني آدمي افزوده است .
اين وضعيت اگر چه از سويي به تحولات پرشتاب و پيچيده جامعه مدرن ربط دارد؛ اما از سوي ديگر مهمتر از آن به ناكار آمدي نهادهاي سنتي خانواده، نظام آموزشي، تربيتي و ساير نهادهاي فرهنگي ما بر ميگردد. نظام خانوادگي و آموزشي ما نتوانسته خود را با تحولات ارزشي، فرهنگي و تكنولوژيك جامعه جديد وفق دهيد.( 7) در جهان مدرن زندگي انسانها هر روز در حال تحول، تنوع و تغيير است و به هر حال زندگي مدرن، روش و شيوه پيچيده، چند لايه و تحول پذير است كه به مهارتهاي فراتر از آنچه كه خانواده و مدرسه به انسان مي آموزد نياز دارد . مثلا نيازهاي انسان فراتر از تامين بهداشت،تامين رفاه مادي،فراهم كردن امكانات وسائل پيشرفته و ...نيست بلكه تامين بهداشت رواني و ايمن كردن فرد در برابر آسيبهاي رواني و اجتماعي است . به عبارتي به او بياموزد كه چگونه از زندگي لذت ببرد و چه كار كند تا زندگي ايده ال داشته باشد و اين هدف و توان زندگي در دنياي مدرن بسيار مهم و گرانبها است .
دنياي مدرن تمام حوزه هاي زندگي را تحت تاثير قرار داده است . انسان امروزي كه خود را در برابر يك دنياي تحول يافته ميبيند و روزبروز بر نيازهايش افزوده ميشود ناگزير است براي زندگي بهتر و سعادتمند مهارتهايي را بدست آورد تا از پيچ و خم اين بستر پر از تغيير و غير ثابت بگذرد تواناييهاي انسان عصر مدرن به سه روش زيستن تقسيم ميگردد كه با بذل توجه به آنها زندگي لذت بخش ميشود و براي روشن شدن اين موضوع به آنها اشاره ميگردد كه عبارتند از تواناييهاي :

1. امرار معاش:
 

مهارتها و تواناييهايي در امر تهيه معاش مانند اينكه چگونه فرد مشغول كار شود و چه كاري بدست آورد كه وي را در امر تهيه معاش در زندگي كمك كند و بديهي است كه در اين مرحله افزايش سطح دانش و آگاهي انسان براي كسب يك حرفه ويژه در جامعه بسياري ضروري است. درك زمينه هاي كار و توانايي او در انتخاب كار و شغل مناسب نه تنها چرخه معيشت افراد را ميچرخاند بلكه نقش موثر در سلامت رواني و اجتماعي آنان نيز دارد.

2. مراقبت از خود:
 

در مهارتهاي مراقبت از خود بيشتر مسائل فيزيكي انسان در نظر گرفته ميشود و بخاطر حفظ سلامت جسماني لحاظ ميگردد مثلا وقتي از «مصرف غذاهاي سالم و درست مسواك زدن، ورزش و ... مهارتهايي اند كه به حفظ و نگهداري سلامت جسماني افراد ياري مي رسانند، بدون ترديد اين مهارت حاكم ارزش و بي اهميت نيستند . سلامت روان و سلامت اجتماعي بر پايه هاي سلامتي جسمي استوار است. (8) هرچه انسان از سلامتي جسماني و روحاني بهتر برخوردار باشد به همان ميزان از زندگي لذت خواهد برد و بدون شك عقل سالم در بدن سالم است يعني هر كه لذت خواهد برد و بدون شك عقل سالم در بدن سالم است يعني هر كه بدن سالم دارد به همان اندازه شعور و اراده اش قويتر خواهد بود.

3. آمادگي در برابر موقعيتهاي پرخطر:
 

از انجا كه جامعه با توجه به جوامع ديگر در ارتباط بوده و روي هم تاثير متقابل دارند،هر روز روبه پيشرفت و تنوع و دگرگوني است واز اين رو در برابر تحولات تغيير پذير فرد كه در جهان مدرن زندگي ميكند در يك فرايند روبه تحول و تغير قرار دارد و ناگذير است خود را با نيازهاي نوتر و متنوع تر هماهنگ سازد و نيازهاي خود را با آنها تطبيق دهد و خود را در برابر چالشهاي فراروي آماده سازد و با توجه به خطرات، پيشين و برنامه داشته باشد و در مواجه با پيشامدها و خطرها و موقعيتهاي پرخطر آموزش ببيند و آمادگي پيدا نمايد. «مثلا توانايي نه گفتن در مقابل فشار جمع جهت استفاده از مواد مخدر، توانايي مقابله با افسردگي در موقعيتهاي دشوار زندگيكنترل خشم و عصبانيت و ... در واقع مهمترين بخش از آموزش مهارتهاي زندگي به همين موضوعات مربوط ميشود (9). دنياي جديد با رويكردهايي روبروست كه اگر حركت، بستر حركت و ابزارهاي حركت به سمت پيش با توجه به نيازهاي معنوي و طبيعي انسان تنظيم و تعديل نگردد، نه تنها استفاده از ابزار كه دستاورد دنياي مدرن است قادر نيست خواسته انساني انسان را اشباع سازد و اورا از گذرگاه هاي زندگي و چالشهايي كه زاييده تنوع طلبي، توسعه خواهي و ماديگرايي است سالم بگذراند و آنچه كه در شرايط حساس انسان را از آسيبهاي رواني اجتماعي در امان نگه مي دارد و رفتارش را تعديل و نحوه بهره داري از ارزشهاي مادي را به وي ياد مي دهد، توجه به بايدها و نبايدهايي است كه در دين اسلام وجود دارد و در بسترهاي گوناگون تاريخي نقش تربيتي آن تجربه شده است ذكر پروردگار و تعبد به باورهاي ديني در هر شرايطي از ايجاد نابسامانيهاي رواني و ناهنجاريهاي اجتماعي و تربيتي جلوگيري ميكند و در صورت بروز آن را كاهش مي دهد و بي هويتي و خلاء اخلاقي، تربيتي و شخصيتي كه در دنياي مدرن هر روز روبه افزايش است با آموزه هاي ديني و تربيتي پر ميشود و ترسيم درست از جايگاه آموزه هاي ديني در راستاي تربيت و آموزش در دنياي مدرن و بررسي زواياي نيازهاي مختلف انسان عصر حاضر به آموزه هاي ديني و ارايه راه حل جهت حل مشكلات، كاهش ناهنجاريها و تعيين قالب و بستر حركت به سمت توسعه از مهمترين مسئوليت عالمان ونخبگان ديني است كه رسالت اصلاح و هدايت و تربيتي جامعه را به عهده دارد و خواستار سرانجام مطلوب براي انسان است و در انديشه ترميم هويت انساني هستند :«پيشرفت اعجاب انگيزي كه متفكران بسياري را مفتون خويش ساخته و در سيماي پايانه عقلانيست جلوه كرده است. انسان را از تعادل در حيات بيرون كرده و اضطراب و تزلزل در زندگي او ايجاد كرده كه به شدت نيازمند كفه مهم ديگري از ترازوي حيات شده و چنانچه هر چه زودترگمشده خويش را كه «خويشتن خوش»است جستجو نكند، خطر سقوط و خسران جبران ناپذير او را تهديد ميكند».
انسان معاصر، بيش از هر زمان ديگري به «تعليمات پيامبران» به طور عام و «آموزه هاي پيامبر خاتم» به طور خاصي محتاج است و اگر پيوند عميق و ارتباط وثيق ميان انسان مدرن با دين الهي دوباره برقرار نشود به يقين سقوط معنوي و به دنبال آن سقوط مادي و بازگشت به عصر آغازين پيدايش بيشتر در انتظار اوست است.( 10) انسان همان طور كه نيازهاي بيروني دارد، نيازهاي دروني هم دارد و برون آموزه هاي و تربيتي تواند نيازهاي خود را بر آورده سازد كه خواسته هاي دروني و بيروني او را همزمان مورد توجه قرار دهد. دنيا مدرن نتوانسته است دستاوردهاي صنعتي خود را با توجه به نيازهاي انسان توليد كند. گر چه فناوري جديد و تكنولوژي عصر حاضر سرعت سرسام آوري دارد از جنبه هاي انساني انسان و هويت ذاتي و نيازهاي فطري او فاصله گرفته و از پيشينه تاريخي و ارزشهاي آسماني دور ميشوند .

اسلام و رهيافتهاي زندگي در دنياي مدرن
 

1. همزيستي در پرتو آموزه هاي دين
 

همزيستي صحيح و مسالمت آميز از مهمترين دغدغه هاي فكري دنياي مدرن است. دنيا متمدن علي رغم گسترش روز افزون و فراوانش تاكنون نتوانسته است كه در اين مورد چاره اي درست و مورد قبول بشريت بينديشد و تنها كاري كه در اين راستا توانسته است انجام دهد ابزاري ساخته و در اختيار بشر قرار داده است تا بتواند جلوي متجاوز و قانون شكن را بگيرد و در حقيقت ابزار او حالت باز دارندگي دارد و اما فرهنگ خودبازداري به انسانها نداده است و با وجود فراهم آوردن ابزار دفاع در برابر متجاوزين،قادر نبوده ترس و هيجان دروني را كاهش دهد .
و اما دين اسلام كه آخرين دستورات خداوند براي بشريت است و علاوه بر توجه به ابزار باز دارنده از گناه و تجاوز،همراه، بلكه پيش از آن انسانيت را از درون متحول ميسازد و راه حل منطقي و عقل پسند را سرراهش قرار مي دهد :«اسلام كاملترين مكتب الهي و جهاني است كه با مقررات حكيمانه خود زمينه هاي صلح و همزيستي مسالمت آميز را براي همه انسانها از هر مكتب و مرام فراهم آورده است اسلام با احترام به كرامت انسانها، تحميل عقيده،ستم با پيروان ساير اديان و مكاتب را روا نمي داند و همگان را به زندگي عدالت مدارانه دعوت ميكند . اين حقيقت در حكومت پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در متن جامعه تحقق يافت و همه گروه ها با اختلاف مكتب و مرام در جامعه اي واحد و با رهبري يك انسان عادل در كنار هم زندگي مسالمت آميز داشتند در دنياي مدرن همزيستي دوستانه و صلح آميز موضوع بسيار گسترده اي است كه ابعاد گوناگون زندگي انسانها را در بر ميگيرد و از يك سو مكتبهاي سياسي و اعتقادي نيز ميگردد و در رابطه با ايجاد امنيت در حوزه هاي گوناگون زندگي اسلام تدابيرمنطقي انديشيده است كه در اين قسمت از مقاله به برخي از راه كارهاي اسلام و قرآن در ايجاد امنيت انساني اشاره ميگردد. گفتني است كه اسلام برنامه هاي جامعي دارد كه به زمان و مكان خاصي محدود نميشود و در تمام بسترها جذابيت و نوآوري خود را حفظ ميكند و در دنياي مدرن با توجه به رشد عقلاني انسانها جايگاه بيشتري پيدا كرده است برخي از آن دسته از دستاوردهاي دين اسلام در دنياي پيشرفته و مدرن به شرح زير است:

2. عدالتخواهي در حق همه انسانها
 

از جمله مسائلي كه در عصر حاضر زمينه به وجود آمدن چالشهاي اجتماعي را فراهم آورده و صلح و امنيت اجتماعي را برهم مي زند تجاوز به حقوق انسانهاست.اسلام در طول تاريخ با نامشروع دانستن تجاوز به حقوق ديگران زندگي ارام و مشروع را براي پيروان خود و ساير امتها فراهم آورده است زمينه هاي تعدي و ظلم به حقوق ديگران را در بي عدالتي مي داند و بر اين باور است كه هرگاه احساس برادري انساني افزايش يابد و رعايت به حقوق ديگران توجه شود بدون ترديد براي تمام بشريت زندگي مسالمت آميز به وجود خواهد آمد و اين دستاورد فكريسياسي و اجتماعي در عصر حاضر بيش از گذشته ضرورت مييابد .
از نظر اسلام ظلم در هر زمان و مكاني كه باشد ناپسند و زشت است و بر عكس عدالت نسبت به همه انسانها مطلوب و لازم ميباشد و پروردگار انسان را ذاتآ طرفدار عدالت آفريده و رسولان خود را براي احياء اين امر ارزشمند فرستاده است قرآن كريم در اين باره چنين فرموده است :«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط»(11) ما پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها كتاب (آسماني) و ميزان(شناسايي حق از باطل و قوانين عادلانه) نازل كرديم تا مردم قيام به عدالت كنند ونيز در آيه ديگري از قرآن چنين امده است: «قل امر ربي بالقسط»()12 بگو پرورگارم مرا به قسط و عدل دستور داده است.
آيه ديگري از قرآن مجيد عدالت پروري را از نشانه هاي دوري از گناه و تقوي مي داند: «اي كساني كه ايمان آورده ايد! همواره براي خدا قيام كنيد و از روي عدالت گواهي دهيد. دشمني با جمعيتي شما را به گناه و ترك عدالت نكشانده به عدالت رفتار كنيد كه به پرهيزكاري نزديكتر است و از (معصيت) خدا بپرهيزيد كه خداوند از آنچه انجام مي دهيد با خبراست. (13) در كتب روايي نيز به اين امر خطير اشاره شده است كه به علت محدود بودن اين ظرفيت به نمونه اي از سخنان گهربار امام علي(علیه السلام) اشاره ميگردد امام علي(علیه السلام) در نامه اي كه به محمد بن ابي بكر نماينده خود در مصر نوشت رعايت عدالت نسبت به همگان را مورد سفارش قرار داد: «بالهاي محبت را براي آنها بگستر! و پهلوي نرمش و ملايمت را بر زمين بگذار! چهره خويش را براي آنها گشاده دار، و تساوي در بين آنها حتي در نگاهت مراعات كن تا بزرگان كشور در حمايت بي بديل تو طمع نورزند و ضعفا در انجام عدالت از تو مايوس نشوند».(14)

3. توجه به كرامت انسانها
 

در حوزه آموزه هاي ديني توجه به جايگاه و كرامت انساني شده و به طوري كه توجه در هيچ يك از مكاتب ديگر نشده است و آن رو اسلام به كرامت انساني انسان توجه كرده است كه خواسته در سايه آن با آرامش روحي و امنيت خاطر زندگي كنند و بر عكس «تحقير توهين و حرمت ننهادن به جان، مال و ناموس ديگران از مسائلي است كه ميتواند آرامش اجتماعي را به درگيري و ستيز بكشاند اسلام با پاس داشتن كرامت انسانها از هر مكتب و مرام، زمينه اين امر را بي روح از بين برده است از نظر اسلام تا زماني كه افراد كرامت جامه بشري و انسانهاي ديگر را پاس مي دارند، جان، مال ناموس و عرض آنان داراي حرمت است و كسي حق تعرض به آنها را ندارد»(15) در قرآن كريم به كرامت و حرمت انساني اشاره شده و از برتري آن نسبت به ساير موجودات نام برده :« لفد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البر و البحر ورزقنا هم من الطيبات و فضلنا هم علي كثير ممن خلقنا تفصيلا» (16)ما آدميزادگان را گرامي داشتيم و آنها را در خشكي و دريا (بر مركبهاي را هوار) حمل كرديم و از انواع روزيهاي پاكيزه به آنان روزي داديم و را بر بسياري از موجوداتي كه خلق كرده ايم برتري بخشيدم در اسلام به حقوق و داراييهاي مردم اهميت داده شده است و بر خلاف دنياي مدرن كه محدوديت در بدست آوردن ثروت و ساير حقوق قائل نيست به حقوق همه انسانها توجه شده و حتي اگر مسلمان نباشد: « لاتبخسوا الناس اشيائهم»(17) يعني از چيزهاي مردم نكاهيد .
وقتي در آموزه هاي دين اسلام سفارش ميشود كه حقوق ديگران را رعات كنيد و به تجاوز ننماييد به اين معناست كه هركس باشد (كافر يا مسلمان) آن را احترام بگذاريد در اين سفارش تنها به حقوق مالي تكيه نشده بلكه تمام حوزه هايحقوقي را در برمي گيرد و حتي از دشنام دادن به اشخاص و معبودهاي ديگران نهي شده است.( 18) و آنچه كه مورد توجه و تاكيد اسلام است احترام به كرامت انسانها به طور عموم ميباشد كه شامل كرامت ذاتي و اكتسابي هر دو ميشود و در تاريخ زندگاني رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و ساير پيشوايان معصوم(علیهم السلام) ديده نشده است كه به حرمت و كرامت انساني بي احترامي و يا حرمت آن را شكسته باشند، ولي در دنياي مدرن به انواع مختلف حرمت انسانها شكسته ميشود و آنچه كه ميتواند در دنياي جديد از حرمت شكني انسانها جلوگيري كند توجه به آموزه هاي ديني و تربيتي اسلام است.

4. پايبندي به پيمانها
 

در فرهنگ ديني پايبندي به پيمانهاي اجتماعي،اقتصادي نظامي و سياسي به عنوان يك امر اخلاقي و ديني بسيار سفارش شده است ضرورت توجه به اين امر در عصر ارتباطات و دنياي مدرن بيش از گذشته به نظر مي رسد،زيرا يكي از اصول اساسي در تنظيم و سازماندهي تعاملات اقتصادي،نظامي و سياسي در دنياي جديد است كه ميان دولتها،گروه ها و سازمانهاي اجتماعي به وجود مي ايد مسئله تعهد به پيمانها و از عمده ترين دغدغه هاي فكري در عرصه روابط جهاني ميزان و استمرار وفاداري به پيمانهاي منعقده ميباشد و آنچه از آموزه هاي ديني و تربيتي بدست مي ايد پايبندي به تعهدات است و نقض پيمانها را تازماني كه طرف قرار داد آن را نقض نكردهحرام مي داند و خداوند در قرآن در اين خصوص فرموده است: «و اوفوا بالعهد ان العهد كان مسئولا»(19) به پيمان وفا كنيد،چراكه از پيمان پرسيده خواهد شد . و نيز در مورد عدم نقض پيمان تا زماني كه طرف مقابل پايبندي دارد فرموده است: «فاستقاموا لكم فاستقيموا لهم»(20) تا زماني كه در برابر شما وفا دارند شما نيز وفاداري ميكنيد.
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) الگوي راستي،صداقت و پايبندي به تعهدات بود و هيچگاه ديده نشده كه پيماني را ناديده بگيرد و تا زماني كه طرف مقابل به آن وفادار باشد ايشان آن را نقض نمايد امام علي (علیه السلام) در توصيف پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) چنين فرموده است: «كان اجود الناس كفا و اجرآ و الناس صدرا و اصدق الناس الهجه و امر فاهم ذمه»(21) پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بخشندهترين پرجرات ترين، راستگوترين و وفاكنندهترين مردم به عهد و پيمان بود.
از مصاديق روشن درباب پايبندي رسول اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به پيمانها، پيماني است كه آن حضرت با كفار قريش بست و كوچكترين تخطي از آن نكرد در اينجا براي روشن شدن موضوع به دو نمونه بارز آن اشاره ميگردد.
ابو بصير ثقفي در مكه زنداني بود پس از چندي از حبس گريخت و رهسپار مدينه شد مشركان مكه به پيامبر خدا نامه نوشتند كه او را برگرداند. رسول خدا به ابو بصير: «مي داني ما با آنها قرار ميگذاشتيم در دين ما شايسته نيست كه پيمان شكني كنيم و اما خداي تعالي براي تو و ديگر بيچارگان مسلمان فرج و گشايش عنايت خواهد كرد پس به سوي قبله است بازگرد».(22) تا آنجا رسول خدا به پيمانها وفادار بود كه در صورت خلاف پيمان رفتار ميشد و حتي از نزديكترين كسان ايشان به شكلي اظهار وفاداري ميفرمود شخصي بنام «عمروبن اميه» هنگامي كه رهسپار مدينه بود. در مسير راه دو نفر از قبيله بني عامر را كه خوابيده بودند به قتل رسانيد و او از عهد و پيماني كه ميان رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) و قبيله بني عامر وجود داشت بي اطلاع بود . وقتي به مدينه رسيد. رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را در جريان كشتن آن دو نفر گذاشت. حضرت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: دو نفر مرد را كشته ام كه بايد ديه آنها را بدهم. آنگاه ديه آن دو نفر را مطابق ديه مسلم آنان آزاد پرداخت و نيز جامه و سلاحشان را نزد عامربن طفيل فرستاد و از اين پيشامد عذر خواهي كرد.( 23)
به هر روي اسلام همواره به پيمانها احترام ميگذاشته و پيروان خود را توصيه ميكند كه در هيچ شرايط زماني و مكاني نبايد آن را فراموش كرد و از آنجا كه دستاوردهاي فرهنگي و اجتماعي اسلامي در يك مقطع زماني محدود نميگردد و در هر زمان بشريت به آن نياز دارد پس در دنياي جديد نيز مقررات دارد و از همان جايگاه كه در گذشته برخوردار بود و توانست در عصر جاهليت به تمدن سازي و نوآوريهاي علمي بپردازد، در شرايط حاضر نيز از همان تازگي برخوردار بوده و قادر است معضلات موجود جهاني را در حوزه هاي گوناگون كه بشريت دچارش شده است كاهش دهد احترام به منافع شخصي افراد حفظ حريم خصوصي در مالكيت و غيره

5. اسلام و حل اصطكاك منافع
 

در آموزه ها شريعت اسلام و دستاوردهاي فكري رسول اكرم و ساير معصومان (علیهم السلام) ديده ميشود كه تناقض اجتماعي و تضاد منافع را به طور منطقي حل كرده اند و راهكارهاي قابل عمل را سرراه پيروان خود قرار داده اندو از آن جا كه كشمكشها سر منافع است و در اسلام مقدم داشتن منافع و مصالح عمومي بر خواسته ها و منافع شخصيجزو ويژگيهاي خود گذشتگي وجود داشته است و اين راه بدرستي تجربه شده و آثار و پيامدهاي فراواني در پي داشته است پس با اقتباس از آن آموزه ها در عصر مدرن و زندگي ماشيني ميتوان جلوي ناهنجاريهاي تربيتي، اجتماعي و چالشهاي سياسي و اقتصادي را گرفت و از تزاحم و اصطكاك منافع جلوگيري نمود اسلام براي كم كردن اين نوع درگيريها زمينه سازي براي آرامش اجتماعي همگاني،به عفو و گذشت در حقوق شخصي دعوت ميكند. قرآن كريم در اين زمينه فرموده است: « وليعفوا و ليصفحوا الاتحبون ان يغفرالله لكم و الله غفور رحيم»(24)آنها بايد عفو كنند و چشم بپوشند، آيا دوست نمي داريد خداوند شما را ببخشد! خداوند آمرزنده و مهربان است .
رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) وقتي وارد مكه شد: «همه كساني كه به شخص ايشان و يارانش ستم روا داشته بودند مورد عفو قرار داد و با توجه به اقتداري كه پيدا كرده بود از هيچ كس انتقام نگرفت و در مقابل كسي كه گفت: «اليوم يوم الملحمه» اعلام فرمود: «اليوم يوم المرحمه»(25) ابو عبدالله جدلي ميگويد: گويي به پيامبر مينگرم كه همانند پيامبري از پيامبران بود كه قومش او را زدند و خوني اش كردند و او در حالي كه خون از چهره اش مزدود گفت: خدايا! از قوم من درگذر كه آنها نمي دانند.( 26) به هر حال دين اسلام داراي مقررات و اصول منطقي و هماهنگ با فطرت انسانهاست كه ميتواند جهان معاصر و پيشرفته را با همه اختلافات فكري و ديني و سياسي اقتصادي دارد اداره كند و با چالشهاي آن به مقابله برخيزد و راه حل درست فراراه بشريت بگذارد و فرهنگ تعاون، همزيستي مسالمت آميز و تقدم منافع عام بر مصالح شخصي را گسترش دهد.

6. نقش دين اسلام در تعديل نگرش
 

دين اسلام با توجه به آنكه به انسان جهانبيني و شناخت بخصوصي مي دهد و رابطه اي كه بين دين و دنيا به وجود مي آورد نگرش انسان را نسبت پديده هاي دنيا و پديده هاي ماوراي طبيعت متحول ميسازد و برخلاف مسيحيت امروزي تنها آخرت گرا، يهوديت كه به امور دنيا و مادي مي انديشد، بين نيازهاي مادي و معنوي و يا به عبارتي ميان دنيا و آخرت جمع كرده است و در نگاه دين اسلام دنيا و آخرت از هم نيستند، بلكه دنيا مقدمه و گذرگاه است كه سرانجامش به قيامت مي رسد و در روايات دنيا مزرعه و كشتزار آخرت ميباشد و با توجه به رابطه دنيا و آخرت رويا به اين دو جهان انسان در هر دو جهان سعادتمند ميگردد: «ايمان مذهبي تنها تكليف براي انسان تعيين نميكند و بلكه قيافه جهان را در نظر انسان تغيير داد و جهان خشك و مرد مكانيكي و مادي رابه جهان جاندار و ذي شعور و آگاه تبديل ميكند. ايمان مذهبي تلقي انسان را نسبت به جهان و خلقت دگرگون ميسازد»(27) دين اسلام با آموزه هاي كارامد خود براي تامين نيازهاي فطري انسان و رساندن او به كمالات انساني آمده است و بنابراين در عرصه زندگي هرچه وي نياز داشته باشد، بايد اورا پوشش دهند و زمانها و مكانها نميتوانند او را از نوآوري و تازگيها و پويايي باز دارند و بديهي است كه در مواجه با مشكلات زندگي راه حل ارايه مي دهد و نشان مي دهد كه كار ويژه ها، آثار و فوايد دين در تمام مراحل حيات انساني راهگشا و آموزنده است و در مواردي هم آموزه هاي دين اسلام نقش انحصاري دارد و تمام قلمرو نيازها را در بر ميگيرد و بسيار از ارزشها مانند امنيت اجتماعي، عدالت اجتماعي، انسجام، مسئوليت پذيري بذل توجه به كرامت انساني و... كه امروزه در عصر مدرن دولتها و ملتها به دنبال آن هستند و بسيار كم رنگ شده است، از طريق اگاهي و عمل به آموزه هاي دين اسلام به نحو آسانتر بدست آمدن است .

7. ديدگاه جامع اسلام نسبت به دنيا و آخرت
 

دين مقدس اسلام با توجه به شناختي كه نسبت به انسان مي دهد رابطه دنيا و آخرت را طوري تنظيم ميكند كه هر كدام كامل كننده ديگري ميباشد و در تغيير از دنيا وآخرت ديدگاه ميانگين دارد كه نه به مسيحيت كه آخرت گراست ميخورد و نه به يهوديت كه دنياگرا است شباهت دارد و در نگاه اسلام دنيا و آخرت از هم جدا نيستند و در حقيقت آخرت از همين دنيا ميگذرد و آنچه در اين تلاش ميشود در آن دنيا بهره ميگيرد و از اين رو با استفاده از راهكارهاي تربيتي كه در آموزه هاي دين اسلام وجود دارد. دنياي مدرن ميتواند خلاءهاي موجود در حوزه معنويت را پر كند و از چالشهاي اخلاقي، اجتماعي و فرهنگي جلوگيري نمايد و در اين نقش مثبت كه از دين انتظار مي رود حتي خود متفكران غربي كه خود را صاحب پيشرفت در دنياي مدرن مي دانند اعتراف دارند و بخصوص از دين اسلام نام ميبرند نيچه كه يكي از تئوري پردازان غربي به حساب آيد و جايگاه ويژه اي در حوزه دانش وعلوم انساني دارد در اين مورد گفته است: «اگر اسلام مسحيت راخوار ميشمارد، در اين كار هزاران بار حق با اوست وجود اسلام مستلزم وجود مردان است».
مسيحيت ميوه فرهنگ جهان كهن را از ما به يغما برد و بعدها ميوه فرهنگ اسلامي را نيز از دست ما ربود جهان شگفت انگيز اعراب اسپانيا كه از بنياد با ما بيشتر بستگي داشت، با ادراكها و ذوقهاي ما صريح تر از يونان و روم سخن گفت، لگدكوب شد. زيرا اين فرهنگ شريف بود و خواستگاه خود را به غريزه هاي مردانه مديون بود زيرا حتي در گنجينه نادر و عالي زندگاني اعراب اسپانيا، باز به زندگاني آري ميگفت و بعدها جنگجويان صليبي برضد چيزي جنگيدند كه بهتر بود در برابرش به خاك مي افتادند، فرهنگي كه حتي قرن نوزدهم ما بايد خود را بس ناتوان و دير امده تصور كند(28) برداشت اين انديشمند غربي از اسلام هر چند كه مربوط به تمام ويژگيهاي اسلام در مورد زندگي انسانها نميشود ولي باز هم واقعيت بخشي از آموزه هاي دين اسلام را به تصوير كشيده است وي كه از جمله متفكران دنيا گراست به آن دسته از آموزه هاي اسلام توجه كرده است كه جنبه مادي و دنيايي دارد و متاسفانه از آن دسته از قوانين اسلام چشم پوشي كرده است كه با مرام و اهداف وي سازگار نبوده و آنچه كه او از آن غافل مانده كه در حقيقت ويژگي منحصر به فرد دين اسلام نسبت به ساير اديان است همانا پيوند و اتصال دنيا و آخرت است: «حتي تقدم و تاخير به ظاهر موجود ميان اين دو نشئه حيات نيز نميتواند اين دو دنيا را از هم جدا سازد. آنها در هم اميخته و با هم اند يعني همانطور كه سرگذشت دنيوي انسان سرنوشت اخري اورا رقم مي زند معادشناسي او نيز در لحظه لحظه حيات اين جهاني او تاثير گذار است»(29). در اسلام ميان دنيا و آخر هر چند بعد زماني وجود دارد ولي دنيا از مقدمات و زمينه هاي رسيدن به قيامت و رستاخيز است يعني به اين معنا كه هرچه ادمي در اين دنيا بهتر تلاش ورزد در دنياي واپسين محصول تلاش خود را بدست مي اورد و با توجه به نگرش اسلام نسبت به زندگي در اين دنيا، وجود آموزه هايي در باب بايدها و نبايدها در اين جهان و رابطه دنيا و آخرت، اگر دنياي مدرن از آموزه هاي مكتب اسلام مايه بگيرد بدون ترديد ميتواند با چالشهاي فراگير و رويكردهاي جديد مقابله كند و نابسامانيهاي اجتماعي و اخلاقي را كاهش بخشد.

8. اسلام و تمدن
 

در آموزه هاي دين اسلام با نوآوري و پيشرفت در حوزه صنعت و تكنولوژي و ساير دستاوردهايي كه نيازهاي مادي انسان را تامين كند مخالفتي وجود ندارد و آنچه كه از نگاه دين اسلام از اهميت برخوردار است، بذل توجه همزمان به نيازهاي جسمي و رواني و اخلاقي انسانها ميباشد كه متاسفانه در نوآوريهاي جديد به چشم نميخورد و در ميان اغلب كشورها و ملتها تمدن و تجدد با هم مشتبه شده است از يك سو لازمه پيشرفت در زمينه هاي علوم و فنون را در فاصله از آموزه هاي ديني دانند و از جانبي به جاي تغيير در ساختار ظاهر زندگي در باورهاي اعتقادي و اجتماعي خود تجديد نظر ميكنند و از سوي ديگر با تغيير دكور منزل لباس و آراستگي ظاهري بدن خود را متمدن مي دانند ولي آنچه كه اسلام ميگويد . تغيير در ساختار زندگي انسان پديد ايد و نه آنكه در پرتو فناوري، نگرش انسانها نسبت به دين،انسان و آخرت دگرگون شود وقتي دنياي مدرن گفته ميشود يعني دنياي جديد است و متحول شده است: «مدرنيته از ريشه لاتيني modo به معناي تحول و تجدد است و مدرن يعني آنچه جديد است و يا متحول شده و مدرنيزم به معناي تجدد گرايي و يا گرايش به تجدد و مدرنيته به معناي خود تجدد است و مدرنيزاسيون نيز به معناي اين است كه قومي يا از روي شوق و رغبت و ميل ويا اينكه از روي مهر و جبر و فشار به تجدد روي بياورند و چنان كه در بعضي از كشورها اين امر روي داده است كه شخص و يا گروهيمدرنيته را تحميل و يا گرايش به تجدد را تسريح كرده اند و اين را به اصطلاح مدرنيزاسيون ميگويند... اما مدرنيزم رويكردي به جهان است كه با رويكرد پيش از آن به جهان تفاوت دارد و به اين جهت آن را مدرن گويند كه يك تلقي و رويكرد از انسان و از دين،از جهان،از علم و از فلسفه هست كه با آن تلقي و رويكرد كه پيش از آن ديده ميشد، چه در اروپاي پيش از آن يعني در قرون وسطي و يا در دوره يونان چه در تمدنهاي ديگر نظير تمدن ايران، اسلام و تمدن چين و تمدنهاي غربي اروپايي بيگانه بوده است(30)و به هر روي آنچه در دنياي مدرن پيش امده است تغيير در تمام حوزه هاي زندگي مادي و معنوي انسانها ميباشد و حتي در هويت خود انسان زيرا تلقي از انسان مبتني بر نوعي بشرمداري است كه صاحبان تمدن در عصر مدرن آن را ترويج ميكنند و از آن به «اومانيسم » تعبير ميكنند كه بتدريج از خدا محوري به انسان مداري تنزل يافته و انسان مركز هستي و وجود قرار گرفته است .
اسلام به انسان و هويت واقعي و نيازهاي وي از منظر اسلام هيچ تغييري نكرده و در عصر مدرن انسان همان است كه در سابق بوده و هر چند كه قالبها و شيوه ها تغيير و تحول يافته است

نتيجه
 

در آموزه هاي دين اسلام اصول ثابت وجود دارد كه باگذشت زمان تغيير ناپذير است ولي در مدرنيته يك شكل وجودي مطرح است و آن شكل وجودي جامعه است و تغيير جامعه است كه در پرتو تحول خودش انديشه و باورها را شكل مي دهد و اين انديشه خود مختار نسبت به شيوه زندگي وجود جهان و نسبت به تمام پديده هاي اساسي زندگي تعريف خاصي ارايه مي دهد و ترويج كننده افكار و شيوه زندگي رسانه ها و دولتهاست.

پي نوشت :
 

1. دهخدا، علي اكبر، لغت نامه، ج 23، شماره مسلسل 28، تهران: انتشارات و چاپ دانشگاه تهران سال .1335
2. آذربايجاني، مسعود، آزمون جهت گيري و مذهبي و... ص 31 به نقل از مشكور، محمد جواد (خلاصه اديان در تاريخ دنياي بزرگ.
3. همان، ص .33
4. لغت دهخدا، ج 14،ص .295
5 و 6 . ازغدي،رحيم پور،دنياي مدرن آب و يا سراب،نشريه ايران : 21، 9،84
7. صائمي، سيد رضا، دنياي مدرن، و آموزش مهارتهاي زندگي: نشريه شرق 10//22 83، ص .1
8 و 9. همان، ص 2
10. طالب تاش، عبدالمجيد، آموزه هاي پيامبر اسلام در دنياي مدرن: نشر گلستان شماره 17، ص .1
11. قرآن كريم،سوره حديد، آيه 25
12. سوره اعراف،آيه .29
13. سوره مائده، آيه .8
14. نهج البلاغه،نامه .28
15. ابن هشام، عبدالملك، سيره النبوي، تحقيق مصطفي السقا و ديگران، بيروت: ص282 و عبدالمحمدي، حسين، تسامح و تساحل از ديدگاه قرآن و عترت ص 130.
16. سوره اسرائ،آيه .70
17. اعراف،آيه 85 هود. 85 شعرا چاپ ظفر سال .1381
18. سوره انعام،آيه .108
19. سوره اسراء، آيه .34
20. سوره توبه، آيه .7
21. مجلس،محمدباقر، بحار الانوار، ج 16،ص 231 بيروت: موسسه الوفا سال .1403
22. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاريخ خلدون، ج 2، ص 25، بيروت دار احياء التراث العربي.
23. بحار الانوار، ج 20، ص .157
24. سوره نور، آيه .22
25. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 17، ص 273،تحقيق، محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت داراحياء التراث العربي سال .1410
26. بخاري، صحيح بخاري، ج 6، ص 123 دارالفكر سال .1401 .
27. مطهري، مرتضي، مقدمه اي بر جهان بيني اسلامي، تهران، انتشارات صدرا .1379
28. نيچه، فردريك ويلهم، دجال، ترجمه عبدالعلي دستغيب، ص 131،تهران: آگاه .1352
29. شجاعي وزند، علي رضا، دين تمام زندگي،مجله حكومت اسلامي شماره 22 ص 28، سال هشتم .1380
30. سروش انديشه، انتشارات سروش،شماره 4/3،ص 246،سال اول .138
 

منبع: دوهفته نامه پگاه حوزه